سخن نویسنده
خواننده عزیز؛ سلام و درود بیکران
خدا را شاکرم که فرصتی عطا کرد و توانی بخشید تا از دل بنویسم. از شما برای انتخاب این کتاب سپاسگزارم و امیدوارم به دل مهربانتان خوش آید. این کتاب دلنوشتههایی در دل شبهای من است. آن را هر شب کنار پنجره خیال و سکوت دیوار اتاقم نوشتم.
با پرواز کبوتر دل به هر جایی که پر میکشید با هر حال و هر هوایی که داشت پر میکشیدم و در خیالم میدویدم. آن شبها خداوند را بیشتر و بهتر از قبل شناخته بودم و مهربانیش را در کنارم بسیار نزدیکتر از قبل احساس میکردم. شنیده بودم از حامی باید عمیق و عاشقانه صدایش کرد تا حضورش را احساس کرد. اعتماد کردم و اطمینان داشتم به بودنش در کنارم…. چون حامی را باور داشتم. صدایش کردم… شبی نبود که با او حرف نزنم. حتی گاهی در حد یک شببخیر ساده و از او خواستم مرا نیز میان عاشقانش پیدا کند و سایه لطفش را به سرم کشاند. تنها نشانی من برای او که به من جسارت میبخشید قلب عاشقم بود.
آرام و بیصدا آمده بود و من حتی متوجه آمدنش نشده بودم. اصلاً انگار از قبل هم پیش من بود ولی من درک و فهم حس کردن حضورش را نداشتم، آنقدر که بیصدا کنارم بود…
هرجا میرفتم یا هر کاری که میکردم نگاه مهربان و لطف بیکرانش را حس میکردم. چیزی که قبلتر کمتر درک میکردم. وقتی به خود آمدم متوجه شدم عاشقترینی شدهام در عشق او…
دانستم بیتردید علتش آمدن اوست!
به صدا کردنش عادت کردهام و به این حقیقت همیشگی رسیدهام که یاد خدا باعث آرامش دلهاست.
وقتی صدا کنی در واقع به یاد او هستی و به یادش که باشی به دریایی از آرامش میرسی چون دیگر از هیچ چیز و هیچ کس نمیترسی.
دلنوشتهها را با حروف نامش شروع کردهام. دلم میخواست با هم او را صدا کنیم. حرفهای اول هر صفحه را به حرفهای اول صفحه بعد که وصل کنیم میشود خداوند و تکرار و تکرار تا پایان…
آری خداوند در همین نزدیکی است، کافیست عاشقانه صدایش کنیم. ورود میکند در قلبها و تا همیشه ایمن میشویم.
آمین که به دلتان خوش آید. شهلا مهرعلیئی
شروع کتاب: ۱/۱۰/۱۴۰۱
پایان نگارش: ۲۶/۲/۱۴۰۲
فهرست مطالب
سخن نویسنده
سکوت
آه
امید
دل ویران
نهر عاشقی
پروانه
حرف آخر
شمع وجود
نگاهم کن
نامِ تو
قربانی تو
دل عاشق
صدایم کن
عاشق تو
برق نگاهت
عشق (مادرم)
ناجی
غروب
فصل خزان
تن خفته من
دروازه قلبم
آرزو
فریاد
حقیقت
آتش لهیب
تبسم تو
پیدایم کن
احساسهای کشته
آدم برفی
کودتای رفتن
خانه دل
الهه ناز
دل
عشق نامرئی
صدایش
دروغ
چتر
کوچه بعد از خداحافظی
عقل
طلوع ناخواسته
تجارت عشق
برف
راز
مهربانی
تارهای خاطرات
پدر
من
عشق خدا
جرم
خنده
ساعت شنی
صداقت
غم عاشقی
پرواز
تبعیدگاه
غریبگی
زمین
پسرم سینا (به مناسبت روز وکیل)
اعتماد
زندگی
کولاک
ساز
زوزه باد
چشمانش
آلوده
فاصله
سوغات
بیمثال
وداع
آسمان
خدا
زمستان
آرزو
حجره قلب
آینه
چشمهایش
ماه
همسرم فرزاد (به مناسبت روز وکیل)
مهربانی
رفتن
بزرگتر
صحرا
نذر
گُم
خدایا
درد
آتش
نوروز
زمین
پنجره
خدایا
سجده
پناه
علف و درخت
قربانی
ترمهی عشق
خدایا
رویا
سکوت دل
انسان
نهال خیال
دلتنگ
خسته
گل
حالِ من
خلقت
زنجیر
غروب زخمی
خداوند
کوچه
پیر شدن
مرگ فریاد
هیزم تنهایی
تولد (برای پسرم)
عشق بیپایان (سینا)
خاطرات
حسرت
فرار خاطرات
غریبه
تنهایی
خدایا
قدم
قایق زندگی
هوای کویش
فراموشی
موسیقی بیکلام
خدا
جزیره
بعد از رفتنِ تو
مثل او
حسودی
سفر
خدای مهربانم
حواس
نفس
هوا
همدل
نگاه
خدا
عادت
دیوار
تُنگ ماهی
قفس
تب مهتاب
دعانویس
انتظار
دستور
ترک
خلقت
کتاب
کبوتر
مرداب
ایمان
سوختن
عقربههای ساعت
عصبانیت
پرنده
تب عشق
باران
آدم برفی
پاییز
ایستگاه آخر
خدای من
بازار دلتنگی
فاصله
اذان عشق
خداحافظی
بذر خوشبختی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.